فناوری سلام خوش آمدید |
||
شنبه 17 دی 1390برچسب:, :: 14:50 :: نويسنده : حمید
درامتدادتاريکي
نويسنده: غلامرضا تديني راد
عروس ۲ چهره!
داماد جوان در دايره اجتماعي کلانتري سناباد مشهد افزود: مادر و خواهرم با خوشحالي دست به کار شدند تا برايم همسري پيدا کنند که چشم هاي رنگي و موهاي آن چناني داشته باشد. من چند بار مي خواستم به آن ها بگويم معيار و ملاک انتخاب همسر چيزهاي ديگري است و بايد عاقلانه تصميم گيري کنيم اما ذوق و شوق خواهرم که معتقد بود بايد جلوي تمام اقوام و آشنايان سنگ تمام بگذاريم و زيباترين عروس را انتخاب کنيم باعث شد تا فرصتي براي اظهارنظر پيدا نکنم. سروش با لبخند تلخي که بر چهره داشت گفت: مادر و خواهرم مشخصات عروس دلخواه خود را به چند تن از آشنايان دادند و فکر نمي کردم به اين زودي فرد موردنظر را پيدا کنند چون در کمتر از يک هفته خانواده اي به ما معرفي شدند که دخترشان از نظر ظاهري شبيه آن چيزي بود که خواهرم در ذهنش تصويرگري کرده بود. جلسه خواستگاري برگزار شد و من با دختر خانمي که مورد پسند خانواده ام بود نامزد شدم. اما در مدت کوتاهي فهميدم که همسرم لنز رنگي و کلاه گيس گذاشته است و اين عروس خانم و خانواده اش سر مادر و خواهرم را کلاه گذاشته اند. من به احترام همسرم سکوت کردم و اين راز را به هيچ يک از اعضاي خانواده ام نگفتم. ولي مادرم و خواهرم از طريق يکي از اقوام نزديک همسرم مطلع شدند که واقعيت چيست.آن ها با غرور و لج بازي هاي خودشان زندگي ام را به هم ريخته اند و واقعا احساس مي کنم اعصابم به هم ريخته است. خانواده ام اصرار دارند که همسرم را طلاق بدهم و من نيز به دليل تدليس در ازدواج از شريک زندگي ام دل چرکين هستم و واقعا هيچ تمايلي به ادامه اين زندگي که خشت اول آن با دروغ آغاز شده ندارم. خسته شده ام و حوصله گفت وگو با هيچ کس را ندارم. وقتي مشکل خودم را با مشکلات ديگران مقايسه مي کنم خنده ام مي گيرد اما ارزش حقيقت از هر چيزي گران بهاتر است. نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
ZBODY onUnload="window.alert(' حالا اگه بيشتر مي موندي كه نمي مردي')">
با اين دكمه كاري نداشته باشيد!